من پذیرفتم شکست خویش را
نوشته شده توسط : حامد

من پذیرفتم شکست خویش را

 

پندهای عقل دور اندیش را

 

من پذیرفتم که عشق افسانه است

 

این دل درد آشنا دیوانه است

 

می روم شاید فراموشت کنم

 

با فراموشی هم آغوشت کنم

 

می روم از رفتنم دل شاد باش

 

از عذاب دیدنم آزاد باش

 

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

 

آرزو دارم ولی عاشق شوی

 

آرزو دارم بفهمی درد را

 

تلخی برخوردهای سرد را





:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: متون , شعر هاي عاشقانه , حرف دل ,
:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 11 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
malas farham در تاریخ : 1393/8/3/6 - - گفته است :
وبتون عالیه موفق باشی

/commenting/avatars/bahooneh-929524.jpg
❤ALOƝƐ ƁOƳ❤ در تاریخ : 1393/7/28/1 - - گفته است :
دلم تنگ شده

برای وقتی که می گفتی :دلم واست تنگ شده

دلم تنگه…

برای بودنت

شایدم لبخند خودم

دلم برای همه چیز تنگ شده جز

نبودنت !


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: